سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صله رَحِم، سبب دوستی می شود . [امام علی علیه السلام]

حسام الدین شفیعیان


من کودکم ولی میفهمم((

من کودکم میفهمم که
چند خنده به دنیا بدهکارم
من کودکم ولی طلبکار نیستم
میدانم شانه چیست ابرو چیست و
مو چیست
من بازی را دوست دارم
من محبت را دوست دارم
تو چه معروف باشی و چه نباشی
دیدنت را دوست دارم
من معیارم دیگر زمینی نیست
با تمام امیدواری
از این آزمون هم خواهم گذشت
چه برای همیشه و چه اگر ماندم
سلامم را به همه برسانید به آن مردی که هر روز با جارو برگ ها
را نوازش میکرد
و لبخندش و دست تکان دادنش
من کودکم ولی میفهمم
و همه را یکسان دوست دارم
//آدم برفی//

 



حسام الدین شفیعیان ::: یکشنبه 92/8/19::: ساعت 12:37 صبح


یادمان رفت کوچه ها سردست

بازی کودکانه ما بی رنگ ست

یادمان رفت قدیم کهنه شده ست

هر چیز نویی نو شده ست

یادمان رفت گریه کنیم

گریه بوی دلتنگی ندارد

یادمان رفت

از شب 

بپرسیم

آدرس مهتاب را

در دلتنگی غروب

سحرگاهان

//حسام الدین شفیعیان//منتظر//




حسام الدین شفیعیان ::: یکشنبه 92/8/19::: ساعت 12:36 صبح


این روزها دلم بوی نم نم باران میدهد

دلم دیگر دل نیست سنگ نوشته ایست کهنه

این روزها روحم از دلتنگی شبهای بی رنگ قصه ندارد

احساس میکنم جایی دور مرده ام

میان مردابی در آرزوهایم دست و پا میزنم

این روزها مردن دلم را ترجمه میکنم

//حسام الدین شفیعیان//آدم برفی//منتظر//

 



حسام الدین شفیعیان ::: یکشنبه 92/8/19::: ساعت 12:36 صبح


در دل شهر رویاها مانده ام

در کویر در بوی ماه مانده ام

بی تو کم رنگ ترین قصه ی شبهایم

من مانده ام میان کوچه ای که نور میدهد

از دور صدایی می آید

مردی در شب کور مرده ست

//آدم برفی//



حسام الدین شفیعیان ::: یکشنبه 92/8/19::: ساعت 12:35 صبح


پدرم چه زیبا زیستی

و چه زیبا رفتی

وبدین سبب از علی (ع) می گفتی

و علی (ع) وار زیستی

و شمع وجودت را همان گونه که گفتی:معلم ای فروزان شمع آگاهم

که میسوزی و روشن می کنی جانم

را در بهار پنجاه برگی خود

به خاطرات برگ ریزان پائیز

سپردی و خودت

مسافر دیار خوبان گشتی

 

//حسام الدین شفیعیان//منتظر//



حسام الدین شفیعیان ::: یکشنبه 92/8/19::: ساعت 12:35 صبح

<   <<   21   22   23   24   25      >