چشمان منتظر
مادری دلنگران
و پدری که اشک چشمانش باران عشق ست
جوانی آرام روی تخت خوابیده ست
و زنی جوان و مادری دلنگران
پدر هم خوشحالست و هم گریان
دلش می لرزد اما هنوز امید دارد
امید به دادن زندگی ای جدید
و نام نیک فرزندش
و فکر بلند پرواز و روح بزرگ خودش
وقتی زندگی را هنوز تمام شده نمی بیند
وقلبش که او را یاری میدهد
//منتظر//